فقر بالای فقر …

یادمه … هفده سال پیش … دانشجوی ترم اول مهندسی برق-الکترونیک بودم … تا آن سن من بندرت بدون پدر و مادرم از خانه خارج شده بودم . در واقع ما در محوطه شهرک دانشکده کشاورزی کرج زندگی می کردیم و چندان با خود شهر کرج ارتباطی نداشتیم. اقوام و فامیل هم که همه تهران بودند.  من حتی تا 18 سالگی خیابانهای خیلی نزدیک به دانشکده را هم بلد نبودم.

بنابراین وقتی دانشجو شدم ، داخل شهر رفتن هم برایم تازگی داشت و بخصوص با تاکسی و مسافرکشها ! خیلی برایم جالب بود .  یادم میاد که یه روز خیلی گرم تابستان حدود ساعت دو بعد از ظهر … دقیقا سر چهار راه گلزار ، نشستم داخل یک پیکان سبز یشمی مسافرکش …. هوا خیلی گرم بود … هر چهار پنجره ماشین تا پائین باز بود … ماشین به وضع رقت آوری کثیف و کهنه بود .
نگاهی به داشبورد انداختم ! از نزئینات داشبورد مسافرکشها خوشم میامد .. اما این یکی هیچ نداشت … فقط تکه پشمی روی داشبورد پهن شده بود که تاثیر گرما را بدتر میکرد ! کمی پول کثیف و اسکناسهای بیست تومانی پاره زیر تکه پشم بودند ! معلوم بود که نقش » دخل» را بازی میکند !  
من تنها بودم و در صندلی عقب نشسته بودم . راننده بیرون ایستاده بود و مرتب میگفت : مهر شهر ، کیان مهر …
نگاهی به راننده انداختم … پیراهن سفیدی پوشیده بود … جوان هیکلی و بسیار خوش قیافه ایی بود … شاید دو سه سالی از خود من بزرگتر بود … من آنموقع هجده ساله بودم . یک لحظه دلم برایش سوخت که توی آن گرما .. با این پیکان فکسنی مسافرکشی می کرد ..
همان موقع در باز شد و مسافر دیگری وارد ماشین شد … روی صندلی جلو نشست … جوان لاغر و فقیری به نظر می رسید . مثل کارگر مغازه یا نانوایی … آن تیپ آدم … کارگر صفر ! ته سبیل نازکی داشت . به محض نشستن نگاهی کرد و دستی به فرمان ماشین کشید … کمی آن را گرداند .. ماشین اما خاموش بود . لبخندی زد … سراسر لذت … بعد دنده را جلو و عقب کرد … دوباره دست به فرمان برد … باز خندید … بعد رادیو را روشن کرد … نوار را هل داد داخل … صدای آهنگی بلند شد … صدا را کم و زیاد کرد … باز خندید … غرق لذت بود .

تعجب کرده بودم …چقدر آن پیکان کهنه فکسنی برای آن جوان جذاب بود …و حتما چقدر آن راننده درچشم او خوشبخت بود … سه نفر دیگر آمدند .. راننده سوار شد و به یاد دارم که  تعجب کرده بود که مسافر ضبط را روشن کرده ! اما با خوشرویی برخورد کرد .

یک پاسخ

  1. حس خوشبختی همیشه نسبی هست.

بیان دیدگاه